به نام او که صفاتش همه نیکوست

در برکه تنهایی من

طرح لبخندی است

ایستاده

رازناک و سایه پوش

و من دوست میدارم

رازی از سایه را

و من میدوم

تا کشف سبز شدن

تا سپیدی یک سایه

تا دیدن یک لبخند


"زیتون سرخ"

از لابه لای درختان سبز

سرخی میچکد آرام آرام

صدای زجه آن جسم کوچک

نالان و گریان

که به گوش جهانیان میزند:

"مرا کودکی در زمین خدا کاشت

و امروز دهانه اتشین تفنگ بیرونم میکشد

تفنگی که دشمن کودکان سرزمین من است

و گریه سرخ من نه به این خاطر است که آلام دردهایم باشد

به خاطر کودکی است که مرا در زمین خدا کاشت و خود

رفت...

 

زهرا حسینی