شعر (مختص فصلنامه)
به نام او که صفاتش همه نیکوست
در برکه تنهایی من
طرح لبخندی است
ایستاده
رازناک و سایه پوش
و من دوست میدارم
رازی از سایه را
و من میدوم
تا کشف سبز شدن
تا سپیدی یک سایه
تا دیدن یک لبخند
"زیتون سرخ"
از لابه لای درختان سبز
سرخی میچکد آرام آرام
صدای زجه آن جسم کوچک
نالان و گریان
که به گوش جهانیان میزند:
"مرا کودکی در زمین خدا کاشت
و امروز دهانه اتشین تفنگ بیرونم میکشد
تفنگی که دشمن کودکان سرزمین من است
و گریه سرخ من نه به این خاطر است که آلام دردهایم باشد
به خاطر کودکی است که مرا در زمین خدا کاشت و خود
رفت...
زهرا حسینی
+ نوشته شده در 8 Aug 2007 ساعت 23:29 توسط زهرا حسینی
|