به بهانه انتشار "گزیده غزلیات بیدل" به کوشش محمد کاظم کاظمی - سید نادر احمدی

کتابی برای تمام فصول

بیدل، بی تردید یکی از قله های شکوهمند شعر و ادبیات فارسی است. شخصیت ادبی، توانایی فکری و قوه تخیل او در دنیای شعر و ادب یگانه و ممتاز است. اما این برجستگی و شایستگی برای بیدل در برخی کشورها به عنوان نمونه افغانستان از دیر ودور به دست آمده و شناخته شده است. ولی برخی از کشورهای فارسی زبان هم بوده که تا مدت ها از این خوان  غنی وسرشار بی بهره مانده اند. ایران یکی از این کشورهاست. با این که در ایران جریان ادبی خیلی قوی و با ذایقه های متنوع در حال زیست بوده و اهل ادب را تغذیه می کرده است در عین حال باب بیدل و بیدل شناسی در ایران تا همین تقریبا دو دهه  پیش بسته بود. اولین چاپ دیوان بیدل در ایران بر می گردد به حدود اوایل انقلاب که آقای یوسفعلی میرشکاک آن را از روی چاپ کابل به صورت افست و با نام مستعار منصور منتظر انتشار داد. کار او پنجره ای شد برای ورود به عرصه بیدل و بیدل شناسی در ایران.

در طی این سالیان، نسل های جدیدی از شاعران و جامعه ادبی ایران با گرایش به سمت شعر بیدل این پنجره را باز و بازتر کردند. این گرایش هر چند روز به روز شدت و گرمی بیشتری را به همراه داشته ولی با دشواری هایی نیز رو به رو بوده است. نخستین سدی که این ها با آن مواجه بوده اند درک و دریافت زبان، سبک و دشواری های شعر و به دنبال آن جهان بینی شعر بیدل بوده است. از یک سو دنیای شعر و جهان بینی شعر او جذاب و گیرا بود و از سوی دیگر راه رسیدن به آن بسیار  دشوار و پر از تکلف می نمود. درست به همین دلیل شیوه گزینش و گزیده گرایی از شعر بیدل باب شد  که معمولا همراه بود با شرح و توضیحاتی در باب سبک، شیوه و دشواری های زبان و جهان بینی بیدل.

از نخستین کسانی که در این راه آستین بالا زدند و از پیشروان به شمار می روند می توان به دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی و زنده یاد سید حسن حسینی اشاره کرد که کارهای ارزشمندی در زمینه شناسایی بیدل و شعرش به ایران امروز انجام دادند. در ادامه این سلسله نمی توان از نقش حضور شاعران و ادیبان مهاجر افغانستان در طی سالهای مهاجرت در ایران در زمینه بیدل گرایی سخن نگفت. گذشته از نقش عمومی این جریان، یک چهره شاخص هم در این مجموعه وجود داشت که با قلم و قدم در شناسایی شعر بیدل به جامعه ادبی ایران بسیار کوشید و آثارمغتنمی هم در این زمینه آفریده است. چاپ بسیاری از مقالات و تحقیقات او در روزنامه های ایران و مجلات ادبی این کشور در باره شعر بیدل گواه بر این مدعاست. این شخصیت، محمد کاظم کاظمی چهره آشنای شعر و ادب امروز کشور ماست که خود سالهاست در ایران زندگی می کند و در آن جا نیز از زمره فرهیختگان است.

آخرین کار تحقیقی و ادبی آقای کاظمی کوششی است در همین زمینه بیدل شناسی در ایران که به تازگی با عنوان "گزیده غزلیات بیدل"(۱) در تهران انتشار یافته است. از حسن تصادف تمامی مراحل تولید و چاپ این اثر از تایپ و نمونه خوان و ناشر گرفته تا طراح وصفحه آرا و مؤلف همه افغانستانی هستند. جای یادآوری است که هموطن فرهیخته ام جناب کاظمی از سالها پیش به این سو در فکر ارایه یک گزیده مناسب و مورد نیاز جامعه ادبی بود. نخستین تلاشش مربوط می شود به انتشار یک گزیده از غزلیات بیدل که با همکاری دو تن از شاعران مشهد(مصطفی محدثی و مجید نظافت) در دهۀ هفتاد انجام شد. گزیده ای که یک تجربه خام و ناتمام به حساب می آمد اما آغازی خوش بود برای یک کار عمیق و حرفه ای که در بهار سال جاری(۱۳۸۶) به انجام رسید.

"گزیده غزلیات بیدل"  به کوشش محمد کاظم کاظمی اثری است ارزشمند و کاری است سنجیده وتا حدی بدیع در حوزه بیدل شناسی در قلمرو زبان فارسی. این اثر حدود ۴۷۰ غزل از مجموع حدود ۲۹۰۰ غزل از غزلیات بیدل را در خود جای داده است. به نظر می رسد که هدف از گزینش این مجموعه پاسخ به یک نیاز عمومی و قاطبۀ علاقمندان به شعر و ادبیات فارسی در ایران بوده است و البته در افغانستان نیز. آقای کاظمی خود در این مورد می گوید:"این کتاب بدین انگیزه فراهم آمده است که بتواند برای غالب شعردوستان و علاقمندان بیدل، جایگزین نسبی غزلیات پر حجم و پر فراز و فرود این شاعر باشد و راه انس گرفتن با او را برای آنان که وقت و یا حوصلۀ خواندن همه غزلها را ندارند، هموار سازد. ولی چرا غزلها؟ به گمان من غزلیات بیدل نشان دهندۀ جوهر شعر اویند و اوج کار این سخنور."(۲) حجم موجود این کتاب خود نشان می دهد که این کتاب می تواند کتاب بالینی و دم دست برای همه علاقمندان به شعر و ادبیات فارسی باشد به ویژه که مجموعه آثار بیدل آنقدر فراوان است که هیچ مشتاقی نمی تواند آن را همواره باخود حمل کند و هر از گاهی از خواندن آن حظ معنوی گرفته و روح تشنه اش را سیراب کند. این گزیده به ویژه برای جوانان می تواند همراه خیلی خوب و یار مهربان باشد تا تنهایی های خودشان را با آن پر کنند.

گرهی که بر سر راه مشتاقان بیدل و بیدل خوانان وجود دارد همان معضل پیچیدگی و دشواریاب بودن شعر بیدل از لحاظ زبان، ترکیبات و تصاویر، اشارات وکنایات یا ایهام هایی است که در شعر سبک هندی و علی الخصوص در شعر بیدل وجود دارد. یکی از نتایج این پیچیدگی زبان همان مهجورماندن بیدل در طی سالیان دیرین در ایران بوده است. آقای کاظمی با توجه به تجربه استادانی نظیر علامه صلاح الدین سلجوقی،محمد عبدالحمید اسیرو دکتراسدالله حبیب از افغانستان، شفیعی کدکنی وسید حسن حسینی از ایران وصدرالدین عینی از تاجیکستان گزیده ای را فراهم آورده که می تواند آن گره یا گره هایی را که در این راه وجود داشت تا حد قابل توجهی بازکرده و در واقع پنجره ای را گشوده است که هر علاقمندی می تواند رایحه شعر بیدل را در سفر و حضر به خوبی استشمام کند.

در "گزیده غزلیات بیدل" این معضل از چند طریق به قول آقای کاظمی "گره گشایی" شده است. نخست اینکه از میان انبوهی از غزلیات او تعداد محدودی غزل انتخاب شده که بتواند هم از جهان شعر بیدل نمایندگی کند وهم پیچیدگی های معمول و رایج در شعر حضرت بیدل را نداشته باشد. دیگر اینکه در میان غزلهای برگزیده هم اگر ابیاتی از آن دست وجود داشته، توسط گردآرونده حذف شده است. به علاوه اگر هنوز دشواری هایی در میان بوده با توضیح و گره گشایی از آن ها به درک شعر به خواننده کمک کرده است. همچنین واژه نامه ای هم در پایان کتاب افزوده شده که در دریافت خواننده و مشتاقان شعر بیدل بسیار مؤثر است.

 متأسفانه من کلیات غزلها یا اشعار بیدل را در اختیارنداشتم تا با تأمل بیشتر به بررسی غزلهای موجود در این "گزیده" و کلیات غزلهای حضرت بیدل می پرداختم. تأمل در کیفیت، سنجیدگی و در نهایت ارزشگذاری بیشترکار آقای کاظمی هم بستگی تام و تمام دارد به مقایسه اشعار این "گزیده" و کلیات غزلهای بیدل. با این وصف این نکته را دریافتم که کار آقای کاظمی برای فارسی زبانان خارج از افغانستان و ایران هم می تواند بسیار مفید باشد. به این معنی که این "گزیده" می تواند برای ما شأن یک کتاب آموزشی ارزشمند را داشته باشد. همه فارسی زبانان مقیم کشورهای غربی به ویژه در کلاس های بالاتر به یک چنین کتاب آموزشی در مدارس فارسی شان نیاز دارند. اثری که هم می تواند زمینه بحث های زیادی را در کلاس های فارسی فراهم آورد و باعث رشد، بالندگی و تعمیق بیشتر زبان فارسی در بین نسل های جوان تر ما باشد. و هم می تواند چشم جوانان ما را با گونه دیگری از شعر فارسی آشنا سازد.

نیاز به یادکرد ندارد که این گزیده هم نمی تواند یک گزیده کامل و خالی از نقص باشد. هر چند تجربه های زیادی را در این زمینه پیش رو داشته ولی برای کار تحقیقی همیشه امکان گسترش ورشد وجود دارد و شاید حتی شخص آقای کاظمی پس از چندی به کشف های تازه در این زمینه نایل آیند و گزینه های بهتری را به زیور طبع بیارایند.

در پایان خوب است به این نکته هم اشاره کنم که انتشار "گزیده غزلیات بیدل" این نوید را هم به ما می دهد که از یک سو، مبحث بیدل شناسی که از سالها پیش در افغانستان آغاز شده بود؛ علی رغم دوران فترت فرهنگی در افغانستان همچنان توسط نسل جوان تری از  پژوهشگران ما دنبال می شود و از سوی دیگر هم نوید بخش تداوم و پویایی موضوع بیدل شناسی در ایران است و نشان می دهد که مشتاقان حضرت بیدل در این بخش از قلمرو زبان فارسی همچنان رو به فزونی است. حال، بد نیست این نوشته را با ذکر غزلی از حضرت بیدل نگارین کنم و سخن را به پایان ببرم:

قیامت کرد گل، در پیرهن بالیدنت نازم
جهان شد صبح محشر، زیر لب خندیدنت نازم

در آغوش نگه گِرد سر بیتابی ات گردم
به تحریک نفس چون بوی گل گردیدنت نازم

عتاب بحر رحمت جوش عفوی دیگر است اینجا
گناه بی گناهی چند نابخشیدنت نازم

تغافل در لباس بی نقابی؟ اختراع است این
جهانی را به شور آوردن و نشنیدنت نازم

تحیّر عذر خواه است از خیال گردش چشمی
که با این سر گرانی گِرد دل گردیدنت نازم

نبود ای اشک، این دشت ندامت قابل جولان
در اوّل گام از سر تا قدم لغزیدنت نازم

نفس در آینه بیش از دمی صورت نمی بندد
در این وحشت سرا چون حسرت آرامیدنت نازم

متاع کاروان ما همین یک پنبه گوش است
اثر دلّال عبرت چون جرس نالیدنت نازم

نفس در عرض وحشت ناز آزادی نمی خواهد
قبا، عریانی و آن گاه دامن چیدنت نازم

کیَم من تا بنازم بر خود از اندیشۀ نازت؟
به خود نازیدنت نازم به خود نازیدنت نازم

عتاب از چین پیشانی ترحّم خرمن است اینجا
تبسّم کردن و تیغ غضب یازیدنت نازم

تکلّم این قدر الفت پرست خامشی تا کی؟
قیامت در نقاب برگ گل دزدیدنت نازم

رموز قطره جز دریا کسی دیگر چه میداند؟
دلت در دست و از من حال دل پرسیدنت نازم

تغافل صد نگه می پرسد احوال منِ بیدل
مژه نگشوده سوی خاکساران دیدنت نازم

--
پاورقی:
۱. گزیده غزلیات بیدل، به کوشش محمد کاظم کاظمی، طراح جلد: وحید عباسی، تهران، انتشارات عرفان،۱۳۸۶.
۲.همان، ص ۱۷ .

شعر

عاطفه بودایی

چیدم از باغ تبرتون ماه ویتنامی را

سبزه گندمی و تر گل بادامی را

عصر ها روی همین نیمکت سبز بهار

ذرهّ ذرهّ می چشم شهد گل اندامی را

چشم هایش عین انگور شراب شیراز

می دماند شرر نشئه خیاّمی را

وقت آن است که عزیز دل من بخش کنی

کیمیای مردم درگیر ناکامی را

یک سر سوزن از آن عاطفه بودایی

می برد از دل من آفت سونامی را

من و تو هر دو پناهنده این دنیاییم

پس بیا تا بکشیم این بار گمنامی را

(سیّد نادر احمدی)

 

داستان   (مختص فصلنامه)

به نام خالق افسانه عشق

که دل را می کند دیوانه عشق

دلش مسجدی می خواست، با گنبدی فیروزه ای و مناره ای،نه خیلی بلند، و پیرمردی که هر صبح و هر ظهر و هر شب بر بالای آن الله اکبر بگوید. دلش یک حوض کوچک لاجوردی می خواست و شبستانی که گوشه گوشه اش مهر و تسبیح و چادر نماز است. دلش هوای محله ای قدیمی را کرده بود با پیرزنی ساده و مهربان که منتظر غروب است و بی تاب "حی علی الصلاة"، اما محله شان مسجد نداشت...

فرشته ها که خیال نازک و آرزوی قشنگش را می دیدند به او گفتند، حالا که مسجد نیست، خودت مسجدی بساز. او خندید و گفت: چه محال زیبایی، اما من که چیزی ندارم، نه زمینی دارم و نه توانی و نه ساختن بلدم.

فرشته ها گفتند: این مسجد از جنس دیگر است. مصالح اش را فراهم کن، ما مسجدت را می سازیم اما او تنها آهی کشید.

 و نمی دانست هر بار که آهی می کشد، و هر بار که دعایی میکند، هر بار که خدا را زمزمه میکند، هر بار که قطره اشکی از گوشه چشمش میچکد، اجری بر اجری گذاشته می شود، اجر همان مسجدی که آرزویش را داشت.

و چنین شد که آرام آرام ؛

با کلمه، با ذکر، با عشق، با دعا، با راز و نیاز، با تکه های دل و پاره های روح،مسجد بنا شد، از نور و شعور. مسجدی که مناره اش دعایی بود و هر کاشی آبی اش قطره اشکی. او مسجدی ساخت زیبا، با شکوه و نا پیدا، چونان عشق.

آدمها همه معمارند، معمار مسجد خویش. نقشه این بنا را خدا کشیده است. مسجدت را بنا کن، پیش از آن که آخرین اذان را بگویند. 

 

(نظری)

زنان نیمی از پیکره جامعه    (مختص فصلنامه)

 

بیش از نصف کل جمعیت افغانستان را زنان تشکیل می دهند. متاسفانه این مهمترین قشر اجتماعی جامعه یعنی زنان میهن ما در طول تاریخ کشورشان هیچ گاه صاحب آزادی عادلانه و دمکراتیک نبوده اند و اکنون هم نیستند.

نوع برخورد با زنان در جامعه سنتی افغانستان عمدتا برخورد با یک انسان درجه دو بوده است. جامعه افغان اعتقادی به حضور زن در عرصه اجتماع نداشته و بر این باورند که خانه قلمرو زن است و زن حق مشارکت در اجتماع و جامعه را ندارد و حق تحصیل را از زنان و دختران صلب می نموده اند. دختران نوجوان یا کودکانی که هنوز دوران کودکی خود را سپری نکرده اند به جای تحصیل در مدارس باید مشغول خانه داری و تربیت فرزندان خویش باشند.

چرا باید ۸۵٪ از زنان در افغانستان فاقد سواد خواندن و نوشتن باشند؟ عمده ترین عامل تبعیض جنسیتی در عرف جامعه, مسایل امنیت, نبود یا کمبود مکاتب دخترانه که متاسفانه کمترین توجه از سوی مقامات مسئول نشده است.

در مورد حق انتخاب همسر نیز دختر باید تابع خانواده باشد و حتی خانواده او اجازه دارند او را مجبور به ازدواج کنند حتی در برخی موارد دختران نوجوان یا حتی کودک به زور و جبر خانواده باید با مردی ازدواج کند که از نظر سنی ممکن است یک نسل فاصله و اختلاف داشته باشند.

مسئله مهمتر اینکه دختران و زنان در افغانستان هر روز با انواع مختلفی از خشونت در داخل خانواده, محل کار, و محیط زیست مواجه هستند. خشونت علیه زنان و برخورد سنتی با آنان از قدیم رایج بوده و موضوعی است که به گونه ای آشکار زمینه ای برای محدود کردن حضور یکسان زنان با مردان و مانع بهره مندی آنان از حقوق اساسی و مزایای دمکراسی شده است. خشونت علیه زنان در خانواده از جمله موضوعات فراگیر در زندگی زنان افغان به شمار می رود با این همه, نه تنها در خانواده بلکه بیرون از خانه و یا محیط کار مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت قرار می گیرند و در نتیجه آزادی هایشان محدود و بیشتر روی رشد ظرفیت های کاری آنان اثر منفی می گذارد و تا کنون قانون مشخصی که بتواند خشونت های خانوادگی علیه زنان را جرم بداند و به آن رسیده گی کند در افغانستان وجود ندارد. نبودن دستگاه قضایی برای حمایت از زنان, نبودن امکاناتی برای داد خواهی و جلوگیری از بروز خشونت, اهمیت ندادن پلیس و ارگان های قضایی نسبت به خشونت های خانواده و محیط بیرون از خانه باعث افزایش بروز خشونت از سوی مردم و افزایش تخطی از حقوق انسانی زنان می گردد.

مشکل اساسی دیگر نبودن دکتر و یا ماما که مشکل جدی  برای حیات زنان به شمار می رود. تحقیقات نشان داده که به طور متوسط هر سی دقیقه یک زن در اثر مسایل بارداری جان می دهد در حالی که ۸۰٪ این مرگ ها در صورت وجود دکتر و کلینیک قابل پیش گیری است.

زنان در افغانستان از بی عدالتی, عدم امکانات, توضیح ناعادلانه سهولت های تحصیلی, نبود دکتر, وجود خشونت های خانوادگی, خشونت در محل کار و خشونت در شهر و بازار رنج می برند.

و این بیان گر واقعیت تلخ وضعیت نابسامان زنان و حیات استخوان سوز آنان در افغانستان است. زنان همواره با تمام اندوه ها و رنج های دردناک و با تمام وجود, بی سر نوشتی ها و اسارت ها و بی هویتی ها را به سر برده و هنوز هم این مصائب را با تمام خون و پوست خویش شدیدا احساس می کنند.

زنان هم مانند مردان جزئی از بشریت و ملت ما به شمار می آیند و پیوند جدا ناپذیر به سرنوشت جامعه, کشور و آینده گان افغانستان دارند و بدون وجود زنان اساس خانواده, اجتماع, ملت, دولت و بشریت از بین می رود.

پس چرا زنان قانونا و عملا با مردان هم طراز و متساوی الحقوق نباشند؟

پس باید در  جهت توانمند ساختن زنان و دختران و احقاق حقوق آنان و حل بحران هایشان و زمینه تامین استقلال و خود باوری آنان بکوشیم.

( زهرا محمدی )

شعر  (مختص فصلنامه)

به نام او که صفاتش همه نیکوست

در برکه تنهایی من

طرح لبخندی است

ایستاده

رازناک و سایه پوش

و من دوست میدارم

رازی از سایه را

و من میدوم

تا کشف سبز شدن

تا سپیدی یک سایه

تا دیدن یک لبخند


"زیتون سرخ"

از لابه لای درختان سبز

سرخی میچکد آرام آرام

صدای زجه آن جسم کوچک

نالان و گریان

که به گوش جهانیان میزند:

"مرا کودکی در زمین خدا کاشت

و امروز دهانه اتشین تفنگ بیرونم میکشد

تفنگی که دشمن کودکان سرزمین من است

و گریه سرخ من نه به این خاطر است که آلام دردهایم باشد

به خاطر کودکی است که مرا در زمین خدا کاشت و خود

رفت...

 

زهرا حسینی